داستان آرنیکا

آرنیکا دختری دارد به نام آذرکه از چشمانش اشک هایی طلایی بیرون می آید . ادم کوتوله های زیادی در زیر زمین های قصر زندگی میکنند . آنها بهترین و زیباترین و نیرومندترین جواهرات را از طلا میسازند . آنها به خاطر طلاهایی که آذر به آنها هدیه میدهد او را فرشته ی طلایی مینامند . فرمانروای کوتوله ها دستور میدهد تا برای شاهزاده از جواهراتی افسانه ای ، نخ هایی صورتی رنگ بسازند و از سه کوتوله ی ماهر میخواهد تا با این نخ ها پالتویی زیبا برای شاهزاده ببافند . این پالتو قدرتی دارد که به هنگام سرما تبدیل به خانه ای گرم میشود و صاحبش را از سرما حفظ میکند.